دوست من بگذار یک جور دیگر حرف بزنیم. به این
فکر میکردم که رفتار های ما متاثر از چیست؟ چه چیز باعث میشود ما در برابر یک
موضوع واکنش های متفاوتی نشان بدهیم؟ مثلا در برابر یک اتفاق، رفتاری هیجانی داشته
باشیم و احساساتمان را آنگونه که در لحظه هست بروز بدهیم یا خودمان را نگه
داریم و همه چیز را سبک و سنگین کنیم و
دست آخر لبخند یا اخمی تحویل رویداد محترم بدهیم. مطمئنا هر کدام از این رفتارها و
انجامشان متاثر از چیزی در درون ما و یا شرایطی ست که در آن قرار داریم.
من به سه چیز رسیدم. آگاهی ، تجربه و سن. که
البته به شکل عجیبی این سه عامل در هم تنیده شده اند. در واقع آگاهی نوعی تجربه
است که یا از اتفاقی شخصی حاصل شده و یا توسط دیگری بیان و درک شده است. و سن نیز
با تجربه رابطه ای مستقیم دارد. آنگونه که با بالا رفتن سن تجربه نیز افزایش می
یابد.
گفته بودی که سامرست را دوست داری. شخصیتی با
عزت نفس بالا. شمرده. سنجیده و کارکشته. شخصیتی که بتواند ورای همه ی لایه های
رویی و سطحی، پی به اصل موضوع ببرد.
شخصیتی که خیلی زود از چیزی خوشحال و ناراحت نمیشود و اصطلاحا با یک غوره سردی اش
نمیشود و با یک مویز گرمی. و آن وقت دلت خواسته مثل او باشی. اعترافش کار سختی
نیست که من هم همیشه دلم خواسته مثل سامرست باشم. اما اگر به آن سه عامل بالا نگاه
کنیم. سامرست بودن نتیجه ی پیش روی آن سه عامل در نگاه و ذهن ماست و الا آن کسی که
در جوانی و اینجا که ما هستیم، آنگونه باشد که سامرست هست به نظرم رگه هایی از نا
امیدی و استیصال در درونش ریشه زده. ما در این سن و سال باید هیجان زده باشیم.
باید بتوانیم تصمیماتی آنی و متاثر از محیطمان بگیریم. باید بتوانیم نسبت به
متغیرهای جامعه ی اطرافمان واکنش های مناسب و به موقع انجام بدهیم. این طبیعت
ماست. البته ما شاید به درجه ی از آگاهی رسیده باشیم اما پر واضح است که به تنهایی
راه به جایی نمی برد. کمااینکه واکنش های ما نسبت به مسایل روز ناشی از آگاهیست
اما به دلیل نداشتن تجربه و یا بینش عمیق ، معمولا پس از مدتی در ما حس سرخوردگی
ناشی از تعجیل در تصمیم گیری ایجاد میکند. مثال واضحی از این قضیه اتفاقات سیاسی
ست که در ایران اتفاق می افتد. شکست ها و پیروزی ها ی مقطعی در عرصه سیاست برای ما
منجر به کسب تجربه و بینشی میشود که در آینده میتواند به ما در گرفتن تصمیمات سنجیده تر کمک کند.اتفاقات سال 88 نمونه بارز
قرار گرفتن رفتار هیجانی در مقابل رفتار سنجیده و محافظه کارانه بود. آن اتفاقات برای
من به هیچ عنوان بدون فریادها و تظاهرات خیابانی دانشجویان و جوان های همس و سال
خودم قابل تصور نیست. همچنانکه بدون تحلیل ها و نقطه نظرات افراد صاحب نظر در عرصه
های مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی که اتفاقا نقشی خیابانی در آن اعتراضات نداشتند
هم این حرکت ها راه به جایی نخواهد برد. هر کسی در این میان باید وظیفه ی خود را به
بهترین شکل انجام بدهد. جمله ای از چرچیل شاید بتواند جان کلام را بگوید و آن
اینکه : اگر در 20 سالگی آرمانگرا نباشی قلب نداری و اگر در چهل سالگی محافظه کار نباشی
مغز نداری. و من به این معتقدم. ما باید اینگونه باشیم.
* : ویلیام سامرست کاراگاه دوست داشتنی فیلم هفت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر