۱۳۹۳ آبان ۷, چهارشنبه

نامه -1

هلیا تنهایی احساسی متضاد است. برای فرار از آن رو به دیگران می آوری .اما اگر دیگرانی بودند هرگز تو در این دام گرفتار نمی آمدی. پس تلاش برای کشیدن دیگران به این ورطه تنها به عمیق شدن تنهاییت می انجامد. به فرو رفتنت در احساس دوری از همه چیز و همه کس. اما هلیا سخت تر از تحمل آن، شرح آن است. شرح دادن دلایل تنهایی، تو را به ابتذال می کشاند.ناچاری از تقلیل دلایلت به پایین ترین و پیش پا افتاده ترین مسائل روزمره و آنگاه است که  می بینی از آن همه فاصله تنها پوسته ای مانده است که با پوزخندی در هم می شکند. هلیا شاید از این روست که تو همواره موجودی خیالی باقی خواهی ماند. در تو هیچ حقیقتی نیست و این تنها دلیلیست که من با تو حرف می زنم.