۱۳۹۳ اردیبهشت ۷, یکشنبه

جهان اول از آخر

گیرم دست خودمان نیست که جهان سومی هستیم.دست خودمان نیست که بی فرهنگ بار آمده ایم.تربیت درست و درمان نداریم.اخلاق اجتماعی بلد نیستیم.احترام به حقوق دیگران را یاد نگرفته ایم.چیزی از حقوق شهروندی و مدنی مان نمیدانیم.
گیرم فقر دارد توی مملکت بیداد میکند و ما میتوانیم همه چیز را بیندازیم گردنش که این نبود و آن را نداشتیم که این طور شد و گیرم فاصله ی طبقاتی روز به روز دارد بیشتر می شود و ما این وسط هی داریم کش می آییم و بالاخره یک روزی به سمت پایین با همان شتاب سقوط میکنیم . گیرم فرهنگ ارتباط مستقیم با سطح درآمد خانواده دارد و تا شکم سیر نباشد کسی محل سگ هم به آن بالا و فاکتورهای عقلانی و مدنی نمی گذارد. گیرم سبد خانوار تا هنوز درگیر نان و برنج و روغن است دیگر جایی برای کتاب و فیلم و تیاتر و سفر و خنده و زندگی باقی نمیگذارد. گیرم اینها گردن دولت است که باید بسته های حمایتی درست کند و به ما یارانه ی نقدی و برنج هندی و پنیر 3 سال مانده بدهد، یا ما را دعوت کند برویم با همه ی فامیلمان از آن جد بزرگ تا آن بچه ی ریقوی تازه بدنیا آمده فیلم ببینیم چون مفت است . چون "مال دولتِ باس قاپید، باس چاپید"!! گیرم آن بالا خر تو خر است و هر کسی دارد جیب خودش و طایفه اش را پر می کند و تخمش هم نیست که این پایین(که ما باشیم) چه خبر است و کی دارد کی را می خورد.گیرم مسئول دلسوز و آدم نداریم و همگی سر و ته یه کرباسند و ما را پله کرده اند برای رسیدن به آرزوهای مسخره شان و دسته جمعی می روند نیویورک چون تا حالا آنجا را ندیده اند و باز مهم نیست که ما تا همین شمال نمیتوانیم برویم.گیرم ما همش گول حرفهای اینها را میخوریم و هر چند وقت، مثلِ(چه بگویم..حیوان هم آنقدر نفهم نمی شود) میرویم پای صندوق و پای خریت خودمان یک انگشت میزنیم که بفرما!! تا دسته نزول کن روی صندلی و ایضاً کیون خلق الله و گیریم که سیاست به فرهنگ ربط دارد و فرهنگ به اقتصاد و اقتصاد به سیاست و ما توی هر سه تای اینها ریده ایم و نمیدانیم چطور جمعش کنیم. اما یادتان باشد حالا به هر دلیل ما یک جامعه ی جهان سومی هستیم با همه ی فاکتورها  و نشانه هایش. این را یادمان نرود!! بقیه اش پیشکش

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر