۱۳۹۲ اسفند ۱۷, شنبه

روز جهانی زن - 8 مارس

امروز مثلا روز جهانی زن است.8 مارس.17 اسفند.ما هم در اداره مان یک واحدی داریم به نام بهداشت خانواده که کارش این است به مناسبت های مختلف برنامه می ریزد برای مردان و زنان و بچه ها و هر چیزی که به خانواده مربوط می شود. وقتی هم می خواهند برایش پلاکاردی، بنری چیزی طراحی کنند یک راست می آیند سراغ من که یک چیزی طراحی کنم تا آنها بزنند به در و دیوار تا باز هم مثلا اطلاع رسانی کنند. فرمالیته ی فرمالیته! امروز هم  به سیاق مناسبت های گذشته رفته ام سراغشان که اگر چیزی میخواهید، بگویید که زودتر طراحی کنم تا وقت اش نگذشته. یکدفعه دیده ام که همه شان با چشم های گرد کرده دارند من را نگاه میکنند.یکی شان هم بدو رفته و تقویم را آورده که یعنی امروز چه روزی است که ما فراموش کرده ایم و نکند رئیس اداره متوجه بشود و خِرمان را بچسبد.بعد هم که چیزی پیدا نکرده با قیافه ی حق به جانب از من می پرسد که خب امروز چه روزی بوده که ما خبر نداریم؟؟! و وقتی گفتم امروز روز جهانی زن است همه شان نفس هایشان را که تا حالا توی سینه حبس کرده بودند با هم بیرون دادند و دوباره برگشتند پشت کامپیوتر هایشان تا ادامه ی دستور آشپزی و عکس لباس و بچه ی فلان هنرپیشه را سرچ کنند. من ماندم و حماقت خودم که برای کی و از چی حرف میزنم. جالب هم اینجاست که همه ی پرسنل واحد زن هستند و نقل محفلشان همیشه شکایت از دست شوهر و این مرد هیز و آن مرد بد دهن است اما به خودشان که می رسد و به روزی که کمترین اهمیت دادن به آن، دانستن اش است، مثل بز اخفَش(درستش را نمیدانم به هر حال مثل بز) نگاهت می کنند.اینها از زن بودن فقط آشپزی و بچه پس انداختن و وراجی  اش را یاد گرفته اند و پای کمی فکر و مشکلات ریشه ای زن ها که وسط می آید ترجیح میدهند خودشان را به نشنیدن بزنند. تازه وقتی یکی دیگر را می بینند که مثل خودشان نیست و همیشه بوی قرمه سبزی نمی دهد و راحت می گردد و برای خودش شخصیتی دارد و خلاصه کلام اول انسان است بعد زن، از هزار مرد متحجر و غیرتی!! بدتر می شوند و  آنچنان ریشه اش را می زنند که یارو اگر خیلی پوست کلفت باشد در بهترین حالت دمش را روی کولش می گذارد و دِ فرار!! این شده جماعت نسوان ایران که بعد از افغانستان و عربستان و چند تا کشور گرِگوری دیگر بدترین وضع آزادی زنان را در دنیا، مثل مدال به سینه اش زده و حالا حالا ها فکر نمیکنم با این جماعت خیال برداشتنش را داشته باشد! اما برای آنهایی که کمی آن ورتر را می بینند و حساب کار دستشان است و دنبال حقوق انسانی شان هستند و دلشان میخواهد روی پای خودشان بایستند و برای خودشان شأن و شخصیتی جدایِ از پدر و پدربزرگ و شوهر و برادر داشته باشند آرزوی موفقیت میکنم. دوست عزیز یادت باشد هیچ وقت کسی نمی آید حق ات را دو دستی توی جعبه ی کادو تحویلت بدهد، باید بروی و به زور حق ات را بگیری!

۲ نظر:

  1. اوا میرخانی رو هم که توی لینکات داری.
    یادم نمیاد... ولی انگار اون منو بهت معرفی کرده بود؟ نه؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. آره! حرف خیلی وقت پیشه!! جناب میرخانی خیلی کارش درسته!! ما ارادت کامل داریم بهشون!! به هر صورت مرسی که سر زدی! در ضمن اگه خبری درباره داستان و این حرفا بود منم دلم میخواد بدونم!!

      حذف